Tuesday, July 28, 2015. Flash back ke belakang sedikit. Kisah ini berlaku pada pertengahan bulan Jun tempohari. Akibat kekangan masa dan lambakan tugasan yang sedia ada, lambat pula mahu update di sini. 2015, Boss masuk awal pagi menggeledah atas meja, laci meja utama, laci meja sisi, laci meja file. Kepada beliau untuk menjadi Chancellor.

هرزه ترین نگاه را پروانه به تن گل بدوخت. و گل از روی احتیاج به پروانه تن فروخت. در این نگاه و احتیاج که عشق سالهاست مظهراست. پروانه هرزگی کردو گل خیانت نمود و شمع بسوخت. جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۱? دلم براتون تنگیده بود حسابی. شنبه نهم اسفند ۱۳۹۳? یکشنبه چهارم اسفند ۱۳۹۲? ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺹ ﺑﺎﺷﻪ . ! ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﺵ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﻨﯽ! ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺰﻧﻪ! ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﺳﺶ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﺨﺮﯼ ﺗﺎ ﺑﻤﻮﻧﻪ . ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺪﺭ ﯾﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻠﺘﻮ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ! ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ.

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک. تنهایی و هووم و من و . در فضایی تاریک نشسته ام صدای پچ پچ افرادی میاید. که شاید انها هم روزی مثل من در تنهایی خود غرق شوند. من چشم به پله ایی دوخته ام که هیچ گاه قرار نیست. از ان فردی بالا بیاید که قلبش تنها برای من میزند و شاید. قلب من تنها برای او بزند . اهنگی ارام من را در برگرفته است انگشت هایم سرد اند. بوی سیگار این فضای تاریک را کاملا در بر گرفته است.

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. گاهی حتی با دلتنگی هایت هم لجبازی می کنی. تمام ثانیه هایت هم که تنگ شوند. الان است که نگرانم شود. دیگر باید سراغم را بگیرد. گاهی گوشه ترین جای ممکن قایم می شوی. دلش را به شور بیندازی. و به شوق بیایی از این همه خواستن. از داشتن مهر کسی که نبضهایت را. برای آرامش خیالش می شمارد. دست نوازش بر سر اطمینانت می کشی.

برمیگردم نمیدونم چرا اما احتیاج دارم حرفامو یجایی ثبت کنم. امروز داشتم فکر میکردم دندون عقل خیلی خر است. یکی با اسم تنها اومده به وبلاگم پیام داده. خواهش میکنم اینبار که اومدی ادرس وبتو بزار. روزی ایست به اسم قیآم ت. که آن روز همه بای د.